عصر عاشورا بود
حجاب از سر زنان و دختران حسینی ربوده شد
هنگامی که فاطمه صغری (که احتمالا همان رقیه است) بعد از شهادت پدر و سیلی خوردن از دست شمر و اصابت کعب نی به بازو و پاره شدن گوش ؛ عمه اش زینب را می بیند ؛ از هیچکدام از اینها شکایت نمی کند.
شکایت فاطمه صغری به عمه اش این است که می گوید :
" یا عمتاه هل من خرقة أستر بها رأسی عن أعین النظار "
ای عمه جان آیا پارچه ای هست که سر خود را از نامحرمان بپوشانم
[منبع :بحارالانوار؛جلد 45؛صفحه 61 ؛ بقیة الباب 37 سائر ما جرى علیه بعد بیعة الناس لیزید بن معاویة إلى شهادته صلوات الله علیه]
و حضرت زینب سلام الله علیها در اولین جمله خطبه ی آتشین خود به یزید می فرماید:
أَ مِنَ الْعَدْلِ یَا ابْنَ الطُّلَقَاءِ- تَخْدِیرُکَ حَرَائِرَکَ وَ إِمَاءَکَ- وَ سَوْقُکَ بَنَاتِ رَسُولِ اللَّهِ سَبَایَا- قَدْ هَتَکْتَ سُتُورَهُنَّ وَ أَبْدَیْتَ وُجُوهَهُنَّ...
اى پسر آزادشدگان! آیا از عدالت تو است که زنان و کنیزان خود را پشت پرده جاى دهى و دختران پیامبر اسلام را به اسیرى ببرى و سوق دهى؟ تو چادرهاى ایشان را برداشتى، صورتهاى آنان را باز نمودى
[منبع :بحارالانوار؛جلد 45؛صفحه 134 ؛ باب 39 الوقائع المتأخرة عن قتله صلوات الله علیه إلى رجوع أهل البیت ع إلى المدینة ...]